مجله طنز

مطالب خواندنی

مجله طنز

مطالب خواندنی

مطالب کوتاه طنز

یه روز به یه مرد یه اسب می دن که برای اولین بار اسب سواری کنه اون هم بدون زین خلاصه مرد سوار اسب میشه و اسب همینطور که یورتمه می ره مرد به طرف عقب سر می خوره تا اینکه پس از مدتی به انتهای اسب (دم اسب) می رسه.

ناگهان داد می زنه: این اسب تموم شد یکی دیکه بیارین!!!

*****************************

********* ادامه مطلب








انگشتر BVLGARI

انگشتر BVLGARI

دسته زیور آلات زیردسته انگشتر

مدل 2010

فروشنده: ایران تک

قیمت: 75,000 تومان

درصد :30

روش خرید: برای خرید انگشتر BVLGARI، پس از کلیک روی دکمه زیر و تکمیل فرم سفارش، ابتدا محصول یا محصولات مورد نظرتان را درب منزل یا محل کار تحویل بگیرید، سپس وجه کالا و هزینه ارسال را به مامور پست بپردازید. جهت مشاهده فرم خرید، روی دکمه زیر کلیک کنید.


خرید انگشتر BVLGARI


برای دیدن سایر محصولات این فروشنده اینجا کلیک کنید.


یکی رفت انگلیس. صبح پاشد با زنش رفت بیرون توی خیابون.
یه مرده از کنارشون رد شد و گفت: «گود مورنینگ سر». اون جواب داد: «سر مورنینگ گود»!
زنش پرسید اوا آقا جعفر چی شد؟
گفت هیچی! این یارو انگلیسیه گفت: «سلام علیکم» و منم بهش گفتم: «علیکم سلام»
*************************************
یکی خیلی کار بد کرده بوده می برنش جهنم.
تو وسط راه میگن به تو یه آوانس میدیم ، میگه چی؟
میگن اینجا 2 نوع جهنم داریم یکی جهنم ایرانی ها و یکی جهنم خارجی ها.
میپرسه فرقش چیه؟
میگن تو جهنم خارجی ها هفته ای یک بار قیـر داغ میریزن تو دهنتون اما تو جهنم ایرانی ها هر روز.
خلاصه میگه من میرم تو جهنم خارجیا.
یه چند ماه بعد میبینه اینجا خیلی ناجوره میگه خوب شد تو جهنم ایرانی ها نرفتم که کارم زار بود اما بد نیست یه سری به اونها بزنم تا به اینجا راضی باشم خلاصه میره میبینه همه نشستن دارن حرف می زنند خبری هم از قیر داغ نیست ،می پرسه: جریان چیه؟
میگن: بابا اینجا یک روز قیر نیست ، یک روز قیف نیست ، یه روز قیر و قیف هست اما مامورش نیست!
**********************************
به یکی میگن: چرا همش داری دور میدوون با ماشینت میچرخی؟
می گه: راهنمام گیر کرده!!
******************************
یکی کولرش خراب میشه، به بچه هاش می گه: مگه نگفتم 4 نفری جلو کولر نشینید.
***************************
دو نفر میرن تهران یک فولکس قورباغه ای میخرن، برمیگردن طرف شهرشون.
نزدیکای شهرشون یهو فولکسه خاموش میشه، هرکار میکنن دیگه روشن نمیشه. یکیشون برمیگرده به اون یکی میگه: برو نگاه کن ببین ماشین چه مرگش زده.
اون یکی درِ کاپوتو باز میکنه، یک نگاه میکنه با تعجب میگه: بیا که ماشین موتور نداره!
خلاصه اولی پیاده میشه میاد یک نگاه میندازه، میگه: برو از صندوق عقب ابزار بیار، خودم درستش میکنم!
اون یکی میره درِ صندوق عقب رو وا میکنه، یهو داد میزنه: بیا که از تهران تا اینجا دنده عقب اومدیم

نظرات 2 + ارسال نظر
یامور یکشنبه 30 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 05:43 ب.ظ http://nogrehfam.blogfa.com

- تو قاصد یار من هستی من به تو جان گفته ام
- خیالش را فرستاده از بس که آخ و وای گفته ام
-چه شبهایی که من نخوابیدم و به تو لا لایی گفته ام
-تو خوابیدی و من به چشمهایم گفته ام که ستاره ها را بشمارند
- هر کس به تو ستاره بگوید من به تو ماه گفته ام
- بعد از تو > زندگی را من تلخ گفته ام
- از هر زیبا رویی یک گل گرفته و به توی زیبا داده ام
- به مانند غروب آفتاب به تو بی همتا گفته ام -
-الان به تابستان زمستان میگویم قبلا به زمستان تابستان گفته ام
-گاه عروسیت را یادم انداخته و من دیوانه نای نای گفته ام
- بعد دوباره به ماتم نشسته و ها ی های گریه کرده ام
- به عمر رفته من سیاه بخت > سفید گفته ام و وای وای گفته ام

قاصدک غریب یکشنبه 30 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 06:16 ب.ظ http://www.ghasedakegharib.blogfa.com

خیلی جالب بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد