مجله طنز

مطالب خواندنی

مجله طنز

مطالب خواندنی

ملا و مرد زورآور

ملا و مرد زورآور
یکروز ملا از راهی میگذشت. چشمش ندید و سیلی محکمی به مرد زورآوری که از کنارش میگذشت زد. مرد رویش را برگشتاند و چند دشنام به او داد. ملا قدری ایستاد و به مرد مزبور نگریست. آنوقت دو قدم به طرفش برداشت و گفت: به من دشنام میدهی؟ مرد زورآور دو قدم به طرفش برداشت و گفت: نخیر به بابا و ننه ات دشنام میدهم. ملا دو قدم عقب رفته و گفت: ببخشید خیال کردم به من دشنام میدهید

اسپندان برقی

اسپندان برقی

دسته لوازم زیردسته لوازم منزل

وسیله ای زیبا برای منزل به این صورت که مقداری اسپند را در داخل گل ریخته و به برق می زنید بدون ریخت و پاش به اطراف دود کرده و فضای اطراف شما خشبو و ضد عفونی کرده و خود را از بلای غیر طبیعی در امان نگهدارید.

فروشنده: نوین سینا

قیمت: 10,000 تومان

درصد :30

روش خرید: برای خرید اسپندان برقی ، پس از کلیک روی دکمه زیر و تکمیل فرم سفارش، ابتدا محصول یا محصولات مورد نظرتان را درب منزل یا محل کار تحویل بگیرید، سپس وجه کالا و هزینه ارسال را به مامور پست بپردازید. جهت مشاهده فرم خرید، روی دکمه زیر کلیک کنید.


خرید اسپندان برقی


برای دیدن سایر محصولات این فروشنده اینجا کلیک کنید.

ملا و گادیوان
یکروز ملا از سفری بر میگشت و مقدار زیادی بار با خود آورده بود. وقتی در ایستگاه از موتر پایین شد و بارهایش را روی زمین نهاد و گادیوانی را صدا زد و آدرس خانه خود را به او داد و گفت: خوب کاکاجان حالا بگو چند میگیری که خودم و بار ها را به آدرسی که گفتم برسانی؟ گادیوان گفت: برای بردن خودت پنج دینار ولی برای بردن بارها هیچ. ملا فکری کرد و گفت: بسیار خوب پس بارها را به آدرسی که گفتم ببر من خودم پیاده خواهم آمد

چاره جویی ملا
روزی گاوی برای خوردن آب سرش را داخل خمره بزرگی که پر از آب بود کرد. اما دیگر نتوانست آنرا از داخل خمره خارج کند. مردم به دور حیوان و خمره جمع شدند. اما هر چه کردند نتوانستند سر گاو را از خمره بیرون آورند. از قضا ملا از آنجا میگذشت مردم وقتی وی را دیدند دست به دامانش شدند تا راه چاره ای نشان بدهد. ملا گفت: زود باشید سر گاو را ببرید تا خفه نشده و گوشتش حرام نشود. بلافاصله قصابی آوردند و گردن گاو را بریده و تنه اش را جدا کردند. اما سر گاو به داخل خمره رفته و دیگر بیرون نمی آمد. پرسیدند جناب ملا حالا چی کار کنیم؟ ملا باز هم فکری کرده گفت: چاره ای نیست باید خمره را بشکنید و سر گاو را از داخلش بیرون بیاورید

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد